سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از شریفترین کردار مرد بزرگوار آن است که از آنچه مى‏داند غفلت نماید . [نهج البلاغه]
maa hastiiim

پای چشمه زلال چشمانت میخواندم

جویبار گیسوانت به کجا میکشاند

اشتیاق دل را..

شکوفایی آشیانه آرامش دستانت

در من رویید

لبریز گشتم از رخوت حسی مبهم

و خیالی که میکشاندم

به آرامشی عمیق

قاب تنهاییم را

تصویر دلنشین تو رنگ حیات داد

ای همه قرار.. دل بیقرار من

بی تو تنهاتر از زوزه باد

در غربت پاییز جنگل

غروب آفتاب را ..

در راهم.

تنهایی..

 واژه ایی نیست

دردوری دستانت

درک بغضیست از فقدان آرامشی

که دل را پیوند میزد به قلب بهار

تنهایی ...

خالی کنار رودیست

که زمزمه های دلتنگیش

تشنه رویش

پونه های وحشیست

تنهایی...

پرواز بیهوده پرستویی ست

که فراموش کرده

مسیر بهار آغوشت را

چه بیهوده است

چون رودی در سفر بودن

به انتهایی خالی از دریا

چه لبریز نیرنگ و ریاست

نمازی..

خالی از عشق ..

خالی از رنگ خدا

چه بیهوده است

در تکرار روز مرگیهای بی پایان

جستجوی هیچی که نمیدانی چیست

زندگی جاریست

و تو جا مانده ای در حسرت

خویش

چه بیهوده است ..

به بیهوده گیهای بی انتها

دل دادن

و شبها از سر ناچاری

چشم فشردن

دل به خواب دادن

زندگی بازی واژه های زیبا نیست

زندگی

معنایی برای تمام

واژه های زیباست

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/4/1:: 5:26 عصر     |     () نظر