سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مردمان را روزگارى رسد بس دشوار ، توانگر در آنروز آنچه را در دست دارد سخت نگاهدارد و او را چنین نفرموده‏اند . خداى سبحان فرماید « بخشش میان خود را فراموش مکنید . » بدان در آن روزگار بلند مقدار شوند و نیکوان خوار ، و خرید و فروخت کنند با درماندگان به ناچار و رسول خدا فرموده است با درماندگان معاملت مکنید از روى اضطرار . [نهج البلاغه]
maa hastiiim

پای چشمه زلال چشمانت میخواندم

جویبار گیسوانت به کجا میکشاند

اشتیاق دل را..

شکوفایی آشیانه آرامش دستانت

در من رویید

لبریز گشتم از رخوت حسی مبهم

و خیالی که میکشاندم

به آرامشی عمیق

قاب تنهاییم را

تصویر دلنشین تو رنگ حیات داد

ای همه قرار.. دل بیقرار من

بی تو تنهاتر از زوزه باد

در غربت پاییز جنگل

غروب آفتاب را ..

در راهم.

تنهایی..

 واژه ایی نیست

دردوری دستانت

درک بغضیست از فقدان آرامشی

که دل را پیوند میزد به قلب بهار

تنهایی ...

خالی کنار رودیست

که زمزمه های دلتنگیش

تشنه رویش

پونه های وحشیست

تنهایی...

پرواز بیهوده پرستویی ست

که فراموش کرده

مسیر بهار آغوشت را

چه بیهوده است

چون رودی در سفر بودن

به انتهایی خالی از دریا

چه لبریز نیرنگ و ریاست

نمازی..

خالی از عشق ..

خالی از رنگ خدا

چه بیهوده است

در تکرار روز مرگیهای بی پایان

جستجوی هیچی که نمیدانی چیست

زندگی جاریست

و تو جا مانده ای در حسرت

خویش

چه بیهوده است ..

به بیهوده گیهای بی انتها

دل دادن

و شبها از سر ناچاری

چشم فشردن

دل به خواب دادن

زندگی بازی واژه های زیبا نیست

زندگی

معنایی برای تمام

واژه های زیباست

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/4/1:: 5:26 عصر     |     () نظر

یک جرعه ز جام مرگ چشیدیم

آن لحظه چون خروشان موج کف آلود بر دریا

گذشت

اکنون لحظه ای تازه بود

چون برآمدن آفتاب در این آبی بی انتها

رد گامهایت را ساحل

به دریا سپرد

نقش انگشتانت را که بر بخار شیشه دل

نقش قلب میکاشت

جاده جا گذاشته به دنیا سپرد

 اکنون ..تنهایی میکشد مرا

تا ناله برگ زردی که در عبور

عابران پیاده زندگی را فریاد میزند

همه نقشها بر گذر است

اما ..آن نقش که نقاش عشق

میکشد در دل را

مرگی نیست

لحظه ای نیست که بگذرد

یا مکانی که بماند در فراسوی دیده پنهان

عشق....همچنان باقیست

اندوهش از شادی فزونتر

و هجرانش از وصال عظیمتر

فراتر از زمان جا دارد

و مکان با آن هویت میابد

گفتم نیایشی در دل شب باید

آنگاه که قطره ای  ازسکوت اشک

دل را معنا میدهد

در خاطرت وضوء گرفتم

و بر گرمای تب آلود جای لبانت

رو به خلوت پاییزی این شب

گریستم و خواندم

خواندم و گریستم

الهی....مباد آن دم که عشق از ما بگیری

تو خود عشقی

مباد یک دم ز ما معنا بگیری

تو پر کن خالی این دل را به یادت

نوازش ده ز بوسه لب را ز نامت

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/3/21:: 11:28 عصر     |     () نظر

بسترم عطر تو را کم دارد

و شانه های خالیم ریزش گیسوانی که چون دریا

بر ساحل بودنم بوسه های مهر مینواخت

کم دارم یک جام صداقت و یک سجاده راستی را

دیریست که نمازم قضا میشود

گویی بر گلدسته لحظه های این تکرار

کسی دیگر نماز عشق را

موذن نیست

بسترم عطر تو را کم دارد

و لیک در این ازدحام

طبلها از ترانه عشق غوغا میکنند

چه خالیست وسعت بی انتهای عشق

دلم میگیرد

آنطرف در روزمرگی روزهای خاکستری

سایه هایی لرزان حتی نشانی دیگر از خود نمیگیرند

بسترم عطر تو را کم دارد

میدانم زمین جای ماندن نیست

آمده ایم درسی بخوانیم و برویم

چه تلخ است باور آنکه

هنوز هم بسیاری دل بسته تخته سیاه این

کلاسند

و گچهای رنگارنگی که بی خبر از نوشته هایش

رنگهایش را میجویند

بسترم عطر تو را کم دارد

قلبم اما

لبریز توست

چشمها را به فراموشی میسپارم

نگاهم همیشه

سرشار توست.

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/3/18:: 3:12 عصر     |     () نظر

- دو تا خبر برات دارم. یه خبر خوب یه خبر بد.
- بگو : خبر اول اینه که فلج شدی و تا آخر ِ عمر باید رو ویلچر بشینی.
- خبر خوبه چیه؟
- این خبر خوبه بود!
- خبر ِ بد اینه که کسیکه قراره ازت مراقبت کنه منم

 

ماه تلخ (رومن پولانسکی)

 

مایکل: پدرم پیشنهادی بهش داد که نتونه رد کنه.
کی آدامز: چه پیشنهادی؟
مایکل: بهش گفت یا باید امضاش پای ورقه باشه یا مغزش!

پدرخوانده(فرانسیس فورد کاپولا)


بانی: این ماشین که مال ما نیست ..
کلاید: چرا، هست ...
بانی: اما ما با اون یکی اومدیم ...
کلاید : خوب دلیلی نداره که با همونم برگردیم.

بانی و کلاید(آرتور پن)

ماتیلدا : زندگی فقط وقتی بچه ای اینقدر بده یا همیشه همینطوره؟
لئون: نه همیشه همینطوره!

لئون حرفه ای (لوک بسون)


- اگه بخوای توجه مردم رو جلب کنی؛ نمی تونی فقط بزنی رو شونشون، باید با یه پتک بزنی تو سرشون.

کوین اسپیسی.هفت(دیوید فینچر)

- تو دنیا نزدیک 550 میلیون سلاح گرم وجود داره یعنی به ازای هر 12 نفر یک سلاح وجود داره حالا سوال اینه که ما 11 تای دیگه رو چه جوری مسلح کنیم؟

ارباب جنگ (اندرو نیکول)

- پاشو ... د لعنتی میگم پاشو....
- بیدارم ....
- پس چرا چشات بسته ست؟ ....
- تو حرف کدومو بیشتر قبول داری ؟ من یا چشامو ؟

- تقاطع میلر(برادران کوئن)


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/3/10:: 2:43 صبح     |     () نظر

سم راتسیــــن(رابرت دنیرو):

اگه نمی دونستی بدون که یه احمقی

اگه هم می دونستی باز هم همونی

 

کازینو - 1995

مارتین اسکورسیزی

 


کلمات کلیدی:


نوشته شده توسط hfff 101/3/7:: 6:41 عصر     |     () نظر
   1   2      >